مامانی امروز رفتیم خونه خاله مریم نی نیش تو دلش بازی میکنه یاد تو افتادم که تو دلم چقدر بامزه تکون تکون میخوردی.ولی امان از این گریه هات. هر بار اینقدر گریه کردی که از خستگی خوابت برد.دلیلشم متوجه نشدیم فقط چشماتو میبستی ودهنت رو باز میکردی و میزدی زیر گریه.یه طوری که ما فک میکردیم چیزی رفته تو لباست نیشت زده.